ویژه نامه هایکوی ایرانی
ویژه نامه هایکوی ایرانی
عباس کیارستمی :
چه کسی می داند
درد غنچه را
به هنگام شکفتن
**
خوب که فکر می کنم
نمی فهمم
دلیل این همه سپیدی برف را
**
اکنون کجاست؟
چه می کند
کسی که فراموشش کرده ام
اتاقی گرم
فنجانی قهوه
شرم دارم از سگی که در کوچه می لاید...
***
ماهرانه چيده اند روي هم
تپاله ي گاوان را
زيباترين دختران
**
همه مي زدند
جيب بررا
مگركودكي گريان
رضا رضا نژا دشیرازی :
آفتابی شو
تا بگویمت
کی صبح می شود
**
نسیم می داند
که بر دل غنچه
چه می گذرد
**
دو مرغ عشق
کنار هم
بی خبر از قفس
سیروس نوذری :
سایه اش
پناه هیچکس
دیوار نیمروز
***
استکان ها به هم می خورند
در جهانی
مهیای ویرانی
**
بیهوده سرک می کشی
سپیدار بلند
بسا پرنده ها که باز نمی آیند
***
بنوش کبوتر چاهی
و چشمه را
گواراتر کن
سید رضا علوی :
فیروزه
از نیشابور می آید
با غباری بر تن
**
تو را از من
باز می شناسند
اشیاء خانه.
**
کرم ابریشم
طی می کند طول رود را
در برگی از توت
کفش کهنه ، دم پایی بنفش
همیشه با ماه می آید
با سپیده می رود
این سگ بالای ان مزار
**
به پا می کند،در می اورد
به آستین می گیرد
کفش های عیدش را
رضا اعرابی :
**
مینی بوس شهر
گویی دست تکان داد
مترسک
***
ماه تمام
صدای "داریه "ی
زنان بالاده
**
چندي قمري منتظر
پاي پنجره ...
ملافه هاي سپيد ِ اتاق تاريك
**
محمد شریفی نعمت آباد :
در چارچوب در
به جای تو
تار عنکبوت
**
چه می آفریند کودک
با دو کلاغ سرگردان
و کاغذ کاهی
**
میان اینهمه مترسک
کشتزار کجاست؟
**
نگاه کن
چه ابهتی، چه جلالی
مترسک با کلاه پدربزرگ !
محسن نظارت :
از بالای فنس
بیاعتنا به حراست
سینه سرخ
**
هراسه ای
گریست گریست
کاش نمی دیدم
**
چه غمگین روزی
با سرفه هایم حرام شد
خواب جیرجیرک
عباس حسین نژاد :
مضطرب به خانه رسید
با گل سرخی
پنهان در کیف
**
صدای خش خش برگ ها
گم می شود
در سرفه های پیرمرد
**
**
عبايش را
به روي گربهي حامله كشيد
مرد مقدس
حسین طوافی لاهیجی :
باران ِ شبانه
دوجوی درتاریکی باغ
به هم آمیختند
**
از کدامین نامه است ؟
پروانه ی خشکیده
در آلبوم ـ تمبر
***
کوکوی ـ رها
تو بی پناه تری
یا من ؟
علی اصغر بیکوردی :
--
عراقی است
یا ایرانی،
گنجشک آمده این سو؟
--
همه در یک سنگریم
سرباز،افسر
و موش صحرایی
--
مرده اند همه
حتا كلاغان
آسمان حلبچه
مصطفا فخرایی :
نه نامی
نه سنگی
آلوئه ورایی بر مزارش
***
بی جهت
می وزند بادها
از هر جهت
احسان رضایی :
کدام زودتر از شاخه جدا شد ؟
گنجشک
یا شکوفه ی گیلاس
***
دو قمری
یکی در باد
یکی در یاد
امیر آقایی:
مداد چشمانشان را تراشیده اند
در راه مدرسه
دخترکان نابالغ
**
ترسیده از صدای رعدو برق
بالش اش در آغوش
مردِ بی همسر
**
**
آسمان من ،
یا آسمان شما
تفاوتی نداشت برای پرنده
سید علی صالحی :
سراسرگورستان
تنها دو سدر کهن
مردگان، مردگان بی سایه!
***
مَرغا کجاو آمل کجا
خود را چگونه به این دامنه رسانده است
عطر نارنج وپر کاکلی
***
میان این همه نغمه ی سحری
کدام مرغ
نخستین آوازرا خوانده است؟
***
داوود مالکی
***
کمرکش کوه
سوت قطار
و چمدانی که از این شهر بدش می آید
http://yanoos.net/blogs/view/post/?postid=1606&blog=sher
عباس کیارستمی :
چه کسی می داند
درد غنچه را
به هنگام شکفتن
**
خوب که فکر می کنم
نمی فهمم
دلیل این همه سپیدی برف را
**
اکنون کجاست؟
چه می کند
کسی که فراموشش کرده ام
کاوه گوهرین :
اتاقی گرم
فنجانی قهوه
شرم دارم از سگی که در کوچه می لاید...
***
ماهرانه چيده اند روي هم
تپاله ي گاوان را
زيباترين دختران
**
همه مي زدند
جيب بررا
مگركودكي گريان
رضا رضا نژا دشیرازی :
آفتابی شو
تا بگویمت
کی صبح می شود
**
نسیم می داند
که بر دل غنچه
چه می گذرد
**
دو مرغ عشق
کنار هم
بی خبر از قفس
سیروس نوذری :
سایه اش
پناه هیچکس
دیوار نیمروز
***
استکان ها به هم می خورند
در جهانی
مهیای ویرانی
**
بیهوده سرک می کشی
سپیدار بلند
بسا پرنده ها که باز نمی آیند
***
بنوش کبوتر چاهی
و چشمه را
گواراتر کن
سید رضا علوی :
فیروزه
از نیشابور می آید
با غباری بر تن
**
تو را از من
باز می شناسند
اشیاء خانه.
**
کرم ابریشم
طی می کند طول رود را
در برگی از توت
فریبا عرب نیا :
پاس می دارند
حجله گاه راکفش کهنه ، دم پایی بنفش
***
که می رود؟
برکه را آشفته اند
قایق ها
**
رد پایی در برف
تنها ...
یاد خودم افتادم
مسیح طالبیان:
همیشه با ماه می آید
با سپیده می رود
این سگ بالای ان مزار
**
به پا می کند،در می اورد
به آستین می گیرد
کفش های عیدش را
رضا اعرابی :
**
مینی بوس شهر
گویی دست تکان داد
مترسک
***
ماه تمام
صدای "داریه "ی
زنان بالاده
**
چندي قمري منتظر
پاي پنجره ...
ملافه هاي سپيد ِ اتاق تاريك
**
محمد شریفی نعمت آباد :
در چارچوب در
به جای تو
تار عنکبوت
**
چه می آفریند کودک
با دو کلاغ سرگردان
و کاغذ کاهی
**
میان اینهمه مترسک
کشتزار کجاست؟
**
نگاه کن
چه ابهتی، چه جلالی
مترسک با کلاه پدربزرگ !
فرشته پناهی :
پاشویه می کند
عروسکی را
زن نازا
**
تار موی روی موکت
بازی می کند با آن
مهمان نامحرم
**
لباس زیر قرمز
دیده می شود
زیر رخت عزا
نتکان !
دانه اناری روی دامن ات
نقش می بندد گل ی سرخ
***
کیسه زباله
بر دوش پدر
مادر در چادری سیاه
***
رد می شود فقیر
در کیفم
فقط قرص خواب
***
لباس خواب ام
پوشاند درز پنجره را
تماشای اولین برف
پاشویه می کند
عروسکی را
زن نازا
**
تار موی روی موکت
بازی می کند با آن
مهمان نامحرم
**
لباس زیر قرمز
دیده می شود
زیر رخت عزا
نتکان !
دانه اناری روی دامن ات
نقش می بندد گل ی سرخ
***
کیسه زباله
بر دوش پدر
مادر در چادری سیاه
***
رد می شود فقیر
در کیفم
فقط قرص خواب
***
لباس خواب ام
پوشاند درز پنجره را
تماشای اولین برف
محسن نظارت :
از بالای فنس
بیاعتنا به حراست
سینه سرخ
**
هراسه ای
گریست گریست
کاش نمی دیدم
**
چه غمگین روزی
با سرفه هایم حرام شد
خواب جیرجیرک
مضطرب به خانه رسید
با گل سرخی
پنهان در کیف
**
صدای خش خش برگ ها
گم می شود
در سرفه های پیرمرد
**
**
عبايش را
به روي گربهي حامله كشيد
مرد مقدس
حسین طوافی لاهیجی :
باران ِ شبانه
دوجوی درتاریکی باغ
به هم آمیختند
**
از کدامین نامه است ؟
پروانه ی خشکیده
در آلبوم ـ تمبر
***
کوکوی ـ رها
تو بی پناه تری
یا من ؟
علی اصغر بیکوردی :
--
عراقی است
یا ایرانی،
گنجشک آمده این سو؟
--
همه در یک سنگریم
سرباز،افسر
و موش صحرایی
--
مرده اند همه
حتا كلاغان
آسمان حلبچه
مصطفا فخرایی :
نه نامی
نه سنگی
آلوئه ورایی بر مزارش
***
بی جهت
می وزند بادها
از هر جهت
احسان رضایی :
کدام زودتر از شاخه جدا شد ؟
گنجشک
یا شکوفه ی گیلاس
***
دو قمری
یکی در باد
یکی در یاد
امیر آقایی:
مداد چشمانشان را تراشیده اند
در راه مدرسه
دخترکان نابالغ
**
ترسیده از صدای رعدو برق
بالش اش در آغوش
مردِ بی همسر
**
**
آسمان من ،
یا آسمان شما
تفاوتی نداشت برای پرنده
سید علی صالحی :
سراسرگورستان
تنها دو سدر کهن
مردگان، مردگان بی سایه!
***
مَرغا کجاو آمل کجا
خود را چگونه به این دامنه رسانده است
عطر نارنج وپر کاکلی
***
میان این همه نغمه ی سحری
کدام مرغ
نخستین آوازرا خوانده است؟
***
هلهله ی هزار پریچه در یکی گوش ماهی کوچک
همین جمله را سه بار
تکرار کنید!
مهدی قنبری
میان گورها
می دود و می خندد
کودکی من
***
هیچ کس
از درختان گورستان
انار نمی چیند
***
تعزیه –
دعوا بر سر لباس سبز
لباس قرمز گوشه ای افتاده
***
همین جمله را سه بار
تکرار کنید!
مهدی قنبری
میان گورها
می دود و می خندد
کودکی من
***
هیچ کس
از درختان گورستان
انار نمی چیند
***
تعزیه –
دعوا بر سر لباس سبز
لباس قرمز گوشه ای افتاده
***
***
کمرکش کوه
سوت قطار
و چمدانی که از این شهر بدش می آید
+ نوشته شده در ۱۳۹۴/۰۹/۲۴ ساعت 12:13 توسط مصطفا فخرایی
|